تكاپو در سكون
براي ماندن هيچوقت دير نيست
اينرسي!
Friday, December 31, 2004
Tuesday, December 28, 2004
کنار یه رودخونه ی آروم نشسته بودیم . من یه سنگ انداختم تو آب . ت. گفتی نکن آرامشش رو به هم نزن .
من بازم سنگ انداختم تو آب و گفتم ببین وقتی سنگ می افته تو آب چطور موج برمیداره ! از یه موج موچیک تو مرکز تا حلقه های بزرگ و بزرگتر . آب حرکت می کنه و آرامشش برای چند لحظه و شاید بیشتر به هم میخوره اما بلاخره آروم میگیره اونقدر آروم تا تو به نگاه کردن بهش باز احساس آرامش و سکوت کنی تا من دوباره یه سنگ میون رودخونه بندازم .
امروز دلم می خواد تمام سنگهای عالم رو جمع کنم تا کسی نتونه اونو میون رودخونه بندازه . تا تو با نگاه کردن به آرامش آب باز و باز احساس آرامش کنی . امروز دلم می خواد بتونم تک تک موجها رو نوازش کنم تا با همون سکوت برات آواز بخونن .
امروز دلم می خواد دیگه آرامشت رو به هم نزنم .
من بازم سنگ انداختم تو آب و گفتم ببین وقتی سنگ می افته تو آب چطور موج برمیداره ! از یه موج موچیک تو مرکز تا حلقه های بزرگ و بزرگتر . آب حرکت می کنه و آرامشش برای چند لحظه و شاید بیشتر به هم میخوره اما بلاخره آروم میگیره اونقدر آروم تا تو به نگاه کردن بهش باز احساس آرامش و سکوت کنی تا من دوباره یه سنگ میون رودخونه بندازم .
امروز دلم می خواد تمام سنگهای عالم رو جمع کنم تا کسی نتونه اونو میون رودخونه بندازه . تا تو با نگاه کردن به آرامش آب باز و باز احساس آرامش کنی . امروز دلم می خواد بتونم تک تک موجها رو نوازش کنم تا با همون سکوت برات آواز بخونن .
امروز دلم می خواد دیگه آرامشت رو به هم نزنم .
Friday, December 24, 2004
با سلام .
پاییز به پایان رسید و فصلی سرد اما زیبا و عاشقانه آغاز شد . با آغاز زمستان من هم فصلی زیبا از نوشتن را با فریاد آغاز می کنم . . . به تفال از خواجه شیراز
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم:
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم
امیدوارم همیشه با پناه دهنده عزیز همراه و هم نوشت باشیم
پاییز به پایان رسید و فصلی سرد اما زیبا و عاشقانه آغاز شد . با آغاز زمستان من هم فصلی زیبا از نوشتن را با فریاد آغاز می کنم . . . به تفال از خواجه شیراز
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم:
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم
امیدوارم همیشه با پناه دهنده عزیز همراه و هم نوشت باشیم
Sunday, November 14, 2004
Tuesday, October 26, 2004
Sunday, October 10, 2004
Sunday, August 22, 2004
شب است! خيلي ازش گذشته - شايد هم اصلا ديگر نيست! دلم زيره اين آسمانِ تب كرده يك دله سير راه رفتن مي خواهد! از اينجا تا هر كجا كه بشود رفت! شايد يك جايه آشنا، كه دل غريبي نكند تويش! مثله باغچه گلهايه نازه بابا كه آرزوهايم را يكي يكي پايشان كاشتم، زير آفتاب! همانها كه شب كه ميشود دلشان ميگيرد و خودشان را جمع مي كنند و مي پيچند توي لباس هايه رنگارنگشان! قرمز - زرد - بنفش - نارنجي - صورتي!
Saturday, August 07, 2004
Thursday, August 05, 2004
Tuesday, July 27, 2004
Saturday, July 10, 2004
چرا اينجا زندگي جاري نيست. يه كمي بود، ولي مثل توقف توي رستوران بين راه معلوم بود داره تند ميگذره بايد مواظب بود تا جا نموند، هرچند موند !
كمبود آدميزاد. خوب جاري نيست ديگه همه چي زيادي سر جاشه، آدم دنبال چيزي نمي گرده. زندگي جعبه اي! دارم يكي از آبنباتايي رو كه اون هفته قرار بود سرش دعوا بشه ميخورم، فكر كنم يه كم زندگي توشه.
چرا اينقدر خسته م. پس كي ميخوام شروع كنم. كِي؟
كمبود آدميزاد. خوب جاري نيست ديگه همه چي زيادي سر جاشه، آدم دنبال چيزي نمي گرده. زندگي جعبه اي! دارم يكي از آبنباتايي رو كه اون هفته قرار بود سرش دعوا بشه ميخورم، فكر كنم يه كم زندگي توشه.
چرا اينقدر خسته م. پس كي ميخوام شروع كنم. كِي؟
Tuesday, June 22, 2004
Wednesday, June 16, 2004
Tuesday, June 01, 2004
Monday, May 31, 2004
Sunday, May 30, 2004
Saturday, May 29, 2004
Tuesday, May 25, 2004
Friday, May 14, 2004
Saturday, May 08, 2004
Wednesday, April 21, 2004
حـالا كـه بــي وفــايـيـه، مـا بـي وفـا تـر از هـمـه
هـيـچـكسـي غيـر از خود مـا، به داد ما نميرسـه
عاشقي ها رو هم ديديم، اگه هوسه يه بار بسه
عـاشـقـي تــو دوره ي مـا، والا سـر و تـه نــداره
چـيـز بـه ايـن بـي ارزشـي، چه چه و به به نـداره
كـويـر خـشــك دلــمــون، ديــگه زده هـزار تــَرَك
غـم ديـگه بـسه نازنين، هر كي نمونـده به دَرَك!
(نميدونم كي اينو گفته)
Sunday, April 18, 2004
Thursday, April 15, 2004
Friday, April 09, 2004
Tuesday, April 06, 2004
Monday, April 05, 2004
Wednesday, March 31, 2004
Monday, March 29, 2004
Saturday, March 27, 2004
Thursday, March 18, 2004
Tuesday, March 16, 2004
ميشه به جاي شنيدن صداي ترقه و نارنجك سياوش گوش كرد. لااقل اين يه شب ميشه صدا رو تا آخر زياد كرد
منم روي زمين تنها ترين خاك خدا
ميشه پرده رو هم كشيد و هيچ نور آتيش و انفجاري رو نديد. واقعا اين همه آدم تو اين كوچه زندگي ميكردند؟ راستيييييي! امروز صبح اينجا پر برف بود ولي الان هيچي نيست
به جاي آجيل چهارشنبه سوري هم ميشه چيپس چي توز خورد
منم روي زمين تنها ترين خاك خدا
ميشه پرده رو هم كشيد و هيچ نور آتيش و انفجاري رو نديد. واقعا اين همه آدم تو اين كوچه زندگي ميكردند؟ راستيييييي! امروز صبح اينجا پر برف بود ولي الان هيچي نيست
به جاي آجيل چهارشنبه سوري هم ميشه چيپس چي توز خورد
Thursday, March 11, 2004
Tuesday, March 09, 2004
Saturday, March 06, 2004
جان مريم چشماتو وا كن
منو صدا كن
بشيم روونه
بريم از خونه
شونه به شونه
به ياد اون روزا
آي نازنين مريم
آي نازنين مريم
باز دوباره صبح شد
من هنوز بيدارم
اي كاش مي خوابيدم
تو رو خواب مي ديدم
خوشه ي غم
توي دلم
زده جوونه
دونه به دونه
دل نمي دونه چه كنه با اين غم
آي نازنين مريم
واي نازنين مريم
بيا رسيد وقت درو
مال مني از پيشم نرو
بيا سر كارمون بريم
درو كنيم گندما رو
بيا بيا نازنين مريم
نازنين مريم
منو صدا كن
بشيم روونه
بريم از خونه
شونه به شونه
به ياد اون روزا
آي نازنين مريم
آي نازنين مريم
باز دوباره صبح شد
من هنوز بيدارم
اي كاش مي خوابيدم
تو رو خواب مي ديدم
خوشه ي غم
توي دلم
زده جوونه
دونه به دونه
دل نمي دونه چه كنه با اين غم
آي نازنين مريم
واي نازنين مريم
بيا رسيد وقت درو
مال مني از پيشم نرو
بيا سر كارمون بريم
درو كنيم گندما رو
بيا بيا نازنين مريم
نازنين مريم
Tuesday, March 02, 2004
Sunday, February 29, 2004
Sunday, February 22, 2004
Tuesday, February 17, 2004
Sunday, February 15, 2004
Friday, February 06, 2004
Wednesday, February 04, 2004
Monday, February 02, 2004
هدف شعر تغییر بنیادی جهان است و درست به همین علت هر حکومتی به خود حق می دهد شاعر را عنصری ناباب و خطرناک تلقی کند.
احمد شاملو
احمد شاملو