می تونين زندگی رو سخت بگيرين
مثل اون مردی که امروز ديدم برای اينکه نارگيلاشو بفروشه ايستاده بود کنار خيابون و يکی از اونا رو تو دست راستش گرفته بود و تو دست ديگه ش هم يه کارتون بود که درشت نوشته بود فقط500 ....و هی دستاشو بالا و پايين می برد و من داشتم فکر می کردم چند ساعت اينطوری می تونه ادامه بده
می تونين زندگی رو آسون بگيرين
مثل اون مرد نارگيل فروشی که 500 متر بالا تر از اين مرد بالا يی کنار خيابون يه صندلی گذاشته بود و نشسته بود رو صندلی ....يه نارگيل رو از گردنش آويزون کرده بود و کارتون فقط 500 تومنش هم زده بود به يه چوب
نمی دونين چقدر دلم می خواد بدونم کدومشون تا حالا بيشتر نارگيل فروختن!!!!
No comments:
Post a Comment