Friday, February 25, 2005

من چرا نمي تونم آپديت کنم :(( هرچي مينويسم پاک ميکنم

Wednesday, February 23, 2005

آخرين برگ سفرنامه باران
اين است :
که زمين چرکين است .

Thursday, February 17, 2005

بیشتر از یک هفته است که از حادثه ای به اسم بحران برف میگذره .
پاکی و امید سپیدی که در این روزهای گذشته تبدیل به هراس و اضطراب شده بود. همه از اتفاقات گفتند ونوشتند . و سخنی نیست.
بارید . ویران کرد . کشت .
اما آنچه در این چند روز من دیدم . بی لیاقتی بود . و بس
همیشه در همه جا برف می بارد . زیاد هم می بارد . بر عکس زلزله و سونامی آنچه قابل پیش بینی هست اتفاقات جوی است . هرچه در این شهر اتفاق افتاد فقط و فقط باعث اش بی لیاقتی محض بود . بی لیاقتی همه آنهایی که در این خطه پشت نام شان و پست و مقام شان پسوند( دار ) اضافه شده .
شهر ما شهر بزرگی است و باران در آن بسیار می بارد آنقدر که بارش باران برای ما مثل نفس کشیدن عادی است . اما اگر دوروز پشت سر هم باران ببارد تردد در سطح شهر مشکل می شود . خیابان ها بسته می شود . دلیلش چیه موقعیت جغرافیایی شهر؟
فقط غلط بودن ساخت و ساز شهری . خوب پس از یه برف سنگین و چند روزه چه انتظاری باید داشت؟
هیچ و هیچ و ما هم انتظاری نداشتیم از هیچ کس از هیچ وزیر بی مسئولیتی . از هیچ استاندار دروغگو و ابلهی . از هیچ شهردار احمق و بی لیاقتی از هیچ کس .
اگر گذرتان این چند روز به سرزمین زیبا و پر باران ما افتاد و چند قدمی در شهر سرما زده ( و به قول آقایان بحران زده ) راه رفتید می بینید که ما هیچ وقت از هیچ کس انتظاری نداشتیم شهر ما ذره ذره ویران می شود . و تمام اعتماد و انسانیت باقی مانده در وجود مردم با آن نیز .
برف آب می شود اما زخمهای بی مرحم پس آن چی ؟

Thursday, February 10, 2005

از وبلاگ گيلانيان:

اوضاع رشت کاملا بهم ريخته.خيابونهای رشت وضعيت نابسامانی دارند...به صورت کلی ميشه گفت شهر فلج شده...در بعضی از نقاط برق شهر تا ۲۴ ساعت قطع بود آب شهر با مشکل مواجه شده،گاز با افت فشار مواجه شده...سقف خانه ها در برخی از نقاط فرو ريخته...و از همه بدتر خيابانهای شهر بسته است...خيابانهای شهر کاملا فلج شده عبور و مرور وسايل نقليه غير ممکن شده...شهر حالت فوق العاده داره ولی مسئولان انگار نه انگار که شهر دچار اين همه مشکل شده...خيابانهای اصلی شهر کاملا مسدود شده...در رشت تا امروز حدود يک و نيم تا دو متر برف نشسته.وسايل حمل و نقل از ۲۴ ساعت گذشته تا هم اکنون در خيابانها گير کرده اند و تعدادی ماشين در همان مسير خيابان پارک شده و برف کاملا آن را پوشانده است...به صورت کلی شهر کاملا سفيد پوش شده و جالبتر از همه شهردار رشت در راديو اعلام ميکند که من تازه سمت شهرداری را تحويل گرفتم! اين گفته چه ربطی به برفروبی خيابانها دارد؟ آيا شهرداری لودر و ماشينهای سنگين در اختيار ندارد که خيابانها را صاف کند؟آقای شهردار در ۲۴ گذشته اکثر خيابانهای شهر را برف سنگينی در حدود ۱متر فرا گرفته آيا برفروبی از خيابانها کار دشواری است؟آيا هواشناسی هوای چند روز آينده را پيش بينی نکرده بود؟ با برفروبی خيابانها امداد رسانی و رفت و آمد بسيار سريعتر انجام ميشود...آقای شهردار اگر توان رويارويی با چنين وضعيتی را نداريد،استعفا بدهيد...

فاصله

Sunday, February 06, 2005

به آدمها فکر می کنم به آدمها . احساساتشون . تفکراتشون و حرفهاشون که نتیجه این تفکراته .
برام عجیبه آدمهایی هستن که حرفهای دیروز رو امروز و فردا هم تکرار می کنند بدون اینکه به خاطر بیارن مخاطبشون عوض شده و یه انسانه که صد درصد احساساتش با نفر قبلی فرق داره .
حرف برای گفتنه و چقدر آسونه که تو نیاز نداری به کس جدیدی که از راه رسیده حرفای تازه بزنی . همونهایی که برای قبلی و قبلی گفتی .
من نمی تونم اینطور باشم . من نمی تونم آدمهایی جدیدی که وارد زندگیم می شن رو جایگزین قبلی بکنم . هرکس برای خودش ارزش و جایگاه خودش رو داره .
شاید به این خاطره که تا به حال کسی رو دوست نداشته ام .خیلی خوشحالم مردی رو برای زندگیم انتخاب نکردم که مثل شکلهای ابرای آسمون احساس و تفکراتش قابل تغییره

Thursday, February 03, 2005

مثل یک شاخه گل اقاقیا .
دلم فریاد میزنه بیا بیا
تو میری پشت علفها گم میشی
من میمونم و گل اقاقیا
اولین بار که آهنگ ( گل گلدون رو من ) رو شنیدم خاطرم نیست . اما خاطره اش بر میگرده به شش یا هفت سال پیش به تابستونی که وقتم رو تو یه آموزشگاه نقاشی کودکان میگذروندم . و دوستی داشتم به اسم شیرین که خودش و صداش مثل اسمش شیرین و جذاب بود . این دختر دوست داشتنی خیلی فارسی بلد نبود اما این ترانه رو خیلی زیبا می خوند .و همیشه وقتی به اینجا می رسید .
گل گلدون من ماه ایوون من . از تو تنها شدم چو ماهی از آب
من و شاگرد کوچولو ها با هم دم می گرفتیم .
بعد از اون بارها این ترانه رو با اجرا های مختلف شنیده ام اما هیچکدام برام شیرنی اون تابستونو گیرایی صدای شیرین رو نداشت .
امشب برای اولین بار خواننده این ترانه زیبا رو دیدم و عمق و شیرینی صداش رو حس کردم . اعتراف می کنم . تا به حال دلم اینجور از شنیدن این ترانه نلرزیده بود .
چقدر جای شیرین کنارم خالی بود چقدر ...