Thursday, July 28, 2005

دست ها را
سایبان چشمهایش کرد
جای جای جاده پر بود از
نشان رفتگانی چند
مرد اما
بی محابا کفش ها را کند
مثل خون تازه در رگهای پیر جاده
جاری شد
رفته رفته
مردشاهراهی شد برای راهیان سالهای بعد

No comments: